آن لعل شکر خنده گر از هم بگشایی


آن لعل شکر خنده گر از هم بگشایی

آن لعل شکر خنده گر از هم بگشایی


آن لعل شکر خنده گر از هم بگشایی

آن لعل شکر خنده گر از هم بگشایی


آن لعل شکر خنده گر از هم بگشایی

آن لعل شکر خنده گر از هم بگشایی


حقا که به یک خنده دو عالم بگشایی

حقا که به یک خنده دو عالم بگشایی
حقا که به یک خنده دو عالم بگشایی
حقا که به یک خنده دو عالم بگشایی
حقا که به یک خنده دو عالم بگشایی
حقا که به یک خنده دو عالم بگشایی
حقا که به یک خنده دو عالم بگشایی
ورچه نگشائی لب و در پوست بخندی
ورچه نگشائی لب و در پوست بخندی
ورچه نگشائی لب و در پوست بخندی
ورچه نگشائی لب و در پوست بخندی
ورچه نگشائی لب و در پوست بخندی
ورچه نگشائی لب و در پوست بخندی
ورچه نگشائی لب و در پوست بخندی
از رشتهٔ جانم گره غم بگشایی
از رشتهٔ جانم گره غم بگشایی
از رشتهٔ جانم گره غم بگشایی
از رشتهٔ جانم گره غم بگشایی
از رشتهٔ جانم گره غم بگشایی
از رشتهٔ جانم گره غم بگشایی
از رشتهٔ جانم گره غم بگشایی
مجروح توام شاید اگر زخم ببندی
مجروح توام شاید اگر زخم ببندی
مجروح توام شاید اگر زخم ببندی
مجروح توام شاید اگر زخم ببندی
مجروح توام شاید اگر زخم ببندی
مجروح توام شاید اگر زخم ببندی
مجروح توام شاید اگر زخم ببندی
رحمی کن ار حقهٔ مرهم بگشایی
رحمی کن ار حقهٔ مرهم بگشایی
رحمی کن ار حقهٔ مرهم بگشایی
رحمی کن ار حقهٔ مرهم بگشایی
رحمی کن ار حقهٔ مرهم بگشایی
رحمی کن ار حقهٔ مرهم بگشایی
رحمی کن ار حقهٔ مرهم بگشایی
کاری است فرو بسته، گشادن تو توانی
کاری است فرو بسته، گشادن تو توانی
کاری است فرو بسته، گشادن تو توانی
کاری است فرو بسته، گشادن تو توانی
کاری است فرو بسته، گشادن تو توانی
کاری است فرو بسته، گشادن تو توانی
کاری است فرو بسته، گشادن تو توانی
صد مشکل ازین گونه به یک دم بگشایی
صد مشکل ازین گونه به یک دم بگشایی
صد مشکل ازین گونه به یک دم بگشایی
صد مشکل ازین گونه به یک دم بگشایی
صد مشکل ازین گونه به یک دم بگشایی
صد مشکل ازین گونه به یک دم بگشایی
صد مشکل ازین گونه به یک دم بگشایی
اندیشه مکن سلسلهٔ چرخ نبرد
اندیشه مکن سلسلهٔ چرخ نبرد
اندیشه مکن سلسلهٔ چرخ نبرد
اندیشه مکن سلسلهٔ چرخ نبرد
اندیشه مکن سلسلهٔ چرخ نبرد
اندیشه مکن سلسلهٔ چرخ نبرد
اندیشه مکن سلسلهٔ چرخ نبرد
گر کار چو زنجیر من از هم بگشایی
گر کار چو زنجیر من از هم بگشایی
گر کار چو زنجیر من از هم بگشایی
گر کار چو زنجیر من از هم بگشایی
گر کار چو زنجیر من از هم بگشایی
گر کار چو زنجیر من از هم بگشایی
گر کار چو زنجیر من از هم بگشایی
گفتی چو فلک دست جفا برنگشایم
گفتی چو فلک دست جفا برنگشایم
گفتی چو فلک دست جفا برنگشایم
گفتی چو فلک دست جفا برنگشایم
گفتی چو فلک دست جفا برنگشایم
گفتی چو فلک دست جفا برنگشایم
گفتی چو فلک دست جفا برنگشایم
ایمن نشوم، گر تو توئی هم بگشایی
ایمن نشوم، گر تو توئی هم بگشایی
ایمن نشوم، گر تو توئی هم بگشایی
ایمن نشوم، گر تو توئی هم بگشایی
ایمن نشوم، گر تو توئی هم بگشایی
ایمن نشوم، گر تو توئی هم بگشایی
ایمن نشوم، گر تو توئی هم بگشایی
هان ای دل خاقانی از آه سحری کوش
هان ای دل خاقانی از آه سحری کوش
هان ای دل خاقانی از آه سحری کوش
هان ای دل خاقانی از آه سحری کوش
هان ای دل خاقانی از آه سحری کوش
هان ای دل خاقانی از آه سحری کوش
هان ای دل خاقانی از آه سحری کوش
کاین چنبر افلاک خم از خم بگشایی
کاین چنبر افلاک خم از خم بگشایی
کاین چنبر افلاک خم از خم بگشایی
کاین چنبر افلاک خم از خم بگشایی
کاین چنبر افلاک خم از خم بگشایی
کاین چنبر افلاک خم از خم بگشایی
کاین چنبر افلاک خم از خم بگشایی